موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است ، ساحل بهانه است
رفتن رسیدن است تا شعله در سریم
پروانه اخگریم ، شمعیم و اشک ما ، در خون چکیدن است .
ما مرغ بی پریم ، از فوج دیگریم ، پرواز بال ما ، در خون تپیدن است
پر می کشیم و بال ، بر پرده ی خیال
اعجاز ذوق ما در پر کشیدن است
ما هیچ نیستیم ، جز سایه ای ز خویش ، آیین آیینه ، خود را ندیدن است
گفتی مرا بخوان ، خواندیم و خامشی
پاسخ همین تو را ، تنها شنیدن است
بی درد و بی غم است
چیدن رسیده را ، خامیم و درد ما ، از کال چیدن است
در دل مادری دل شکسته از روزگار فراموشی
این مادر شهید مدتهاست بر سر مزار فرزند شهیدش نرفته است .
خبرگزاری فارس: مادر شهید دیوارهای پکیده را نشانمان میدهد و میگوید «به آقایان بگو اگر خانه خودتان هم این طوری بود، تحمل میکردید؟»؛ بعد متوجه شدیم کسی هم نیست حتی پنجشنبهها این مادر عزیز را به بهشت زهرا (س) ببرد.
البته مادر جان
در چنین روزگاری که ما نیاز به شهدا داریم ، آقایون تو مجلس به فکر حقوق مادام العمر سیاسیونند .
البته خوب این بنده خدا ها " عند ربهم الیرزقون " نیستن و خوب ...
ادامه مطلب ...
سلام خدا بر شهیدان راه حق
عباس همیشه علاقه داشت تا گمنام باقی بماند. او از تشویق، شهرت و مقام سخت گریان بود. شاید اگر کسی با او برخورد می کرد، خیلی زود به این ویژگی اش پی می برد.
در حالی که اتاق را ترک می کردم. با خود گفتم که ای کاش همه مثل او فکر می کردیم .
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و سلم.
انالله و انا الیه راجعون
هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله.
اللهم
زدنا ایماناً و ارحمنا. اشهد ان لااله الا الله وحده لا شریک له و أن
محمّداً
عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق و ان الصدیقة الطاهرة فاطمة الزهرا،
سیدة
نساء العالمین و أن علیاً أمیرالمؤمنین و الحسن و الحسین و علی بن الحسین و
محمّد بن علی و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمّد بن
علی و
علی بن محمّد و الحسن بن علی و الحجة القائم المنتظر صلواة الله و سلامه
علیهم
ائمتی و سادتی و موالی بهم اتولی و من اعدائهم اتبرء و أن الموت و النشور
حق و
الساعة آتیة لا ریب فیها و أن الجنة و النار حق.
اللهم أدخلنا جنتک برحمتک و جنّبنا و احفظنا من
عذابک
بلطفک و احسانک یا لطیفاً بعباده یا أرحم الراحمین.
خداوندا! این تو هستی که قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و
ولایت قرار دادی؛
خدایا! تو خود می دانی که همواره آماده بوده ام آن چه را که تو خود به من
دادی
در راه عشقی که به راهت دارم نثار کنم. اگر جز این نبودم آن هم خواست تو
بود.
پروردگارا رفتن در دست توست، من نمی دانم چه موقع خواهم رفت ولی می دانم
که از
تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمانم قرار دهی و آن قدر با دشمنان قسم
خورده
دینت بجنگم تا به فیض شهادت برسم.
خداوندا ولی امرت حضرت آیت الله خامنه ای را تا ظهور حضرت مهدی(عج)، زنده،
پاینده و موفق بدار. آمین یا رب العالمین – من الله التوفیق
تو گردان کم کم پچپچ شد .
نماز نمی خونه !
گفتند : تو که رفیق اونی بهش تذکر بده !
باور نکردم و گفتم : لابد می خواد ریا نشه پنهونی می خونه .
وقتی دو نفری توی سنگر کمین پنج مجنون بیست و چهار ساعت نگهبان شدیم با چشم خود دیدم که نماز نمی خونه ! توی سنگر کمین در کمینش بودم تا سر حرف را با او باز کنم .
تو که برای خدا می جنگی حیفه نیس نماز نخونی ...
لبخند زد :یادم می دی نماز خوندن رو !
یلد نیستی !؟
تا حالا نخوندم !
همان وقت داخل سنگر کمین زیر آتش خمپاره ۶۰ عراقی ها تا جایی که خستگی اجازه می داد نماز خواندن را یادش دادم .
توی تاریک روشنای صبح اولین نماز را که خواند . دو نفر نگهبان بعد با قایق کانو آم
دند و جای ما را گرفتند .
با او سوار قایق شدم تا برگردیم اما خمپاره ۶۰ امان نداد و توی آب هور فرود آمد و پارو از دستش افتاد .
آرام که کف قایق خواباندمش لبخند کم رنگی زد ؛ با انگشت روی سینه صلیبی کشید و چشمش با افق یکی شد .
بسم رب الشهدا و الصدیقین
به لطف شهرداری مجازی تهران ، گردش مجازی در موزه خانه تهران شهید دکتر چمران برای
علاقه مندان طراحی و راه اندازی شد .
امیدوارم از گردش در آن لذت ببرید .
حمید جان امید وارم لذت ببری .
پس از ۲۲ سال سکوت
امروز
۲۴ اردیبهشت
۸۹
راز گمشده مجنون به همراه پیکر ۸۸ پرستوی گمشده دیگر
که همگی تنها یک پیام دارند
بر روی دوش هزاران هزار صندوقچه عاشق رهسپار منزلگاه می شوند .
و اما
چرا پس از ۲۲ سال
پس از ۲۲ سال آمده اند تا بگویند
ما نگذاشتیم کسی صدای ولی فقیه ما بشنود و لرزه بر اندامش نیافتد . ای خانه نشینان و خفتگان شهر عادت و فراموشی اگر همچون مردگان شهر ارواح خاک مرده بر سر شما ریخته بیدار شوید
بیدار شوید چون
ما زنده ایم و عند ربهم یرزقونیم .
به مناسبت بیست ونهمین سالگرد شهادت
شهید علی اکبر شیرودی
در بهار ۱۳۵۸خبری می رسد که عده ای ضد انقلاب در ارتفاعات گهواره در غرب تجمع کرده اند و قصد حمله به اسلام آباد رادارند. تیم آتشی مرکب از سه فروند هلیکوپتر کبری و یک فروند هلیکوپتر نجات به سمت منطقه مورد نظر حرکت می کنند. رهبری تیم آتش را شهید کشوری بر عهده داشت.
در حین عملیات ناگهان صدای شیرودی می آید که آخ سوختم ، همه هراسان از اینکه شیرودی را زدند می خواستند منطقه راترک کنند که صدای خنده شیرودی همه را میخکوب می کند. او در جواب سوالات خلبانان می گوید» هیچی نشده، ناراحت نباشید, یه گلوله خورد بالای سرم و افتاد توی لباسام خیلی داغه نمی تونم راحت بشینم . عملیات با انهدام انبار مهمات و کشتن اشرار به پایان رسید.
در بازگشت شهید احمد کشوری به شهید علی اکبر شیرودی می گوید: راستی حالت چطوره ؟ اون گلوله چی شد؟
شیرودی می گوید:فکر کنم دیگه غیب شده باشه.
کشوری می گوید: پیدایش کن، یادگاری خوبیه!
شیرودی با خنده می گوید: اگه می خواستم گلوله هایی را که به طرفم شلیک شده برای یادگاری جمع کنم ، تا الان حداقل یه وانت گلوله باید داشته باشم.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد .
ادامه مطلب ...