اسْمَعْ دُعائى اِذا دَعَوْتُکَ وَ ْسمَعْ نِدائى اِذا نادَیْتُ ...

ماموریتی به بچه های گروه تفحص واگذار شده بود. قرار بود منطقه ای از خاک دشمن بررسی کنندشهید مهدی منتظر قائم تا اگر پیکر شهیدی از دوران جنگ باقی مانده ، از خاک دشمن بیرون بیاورند .

کنکاش و جستجو و تفحص شروع شد. تمام تلاششان را کردند اما و افسوس که هر چه بیشتر گشتند ، کمتر به نتیجه رسیدند . کم کم آثار خستگی و یاس در چهره بچه ها پیدا می شد.
آن روز، روز جمعه ، روز ولادت امام زمان بود ، با اینکه تقریبا نا امید شده بودند، اما به امام زمان متوسل شدند از آقا کمک خواستند و به ایشان متوسل شدند .
نزدیک ظهر بود.در قسمتی از آن بیابان خشک و برهوت، شقایقی نظر یکی از بچه ها را به خودش جلب کرد. برای همه جالب بود آن بیابان برهوت یک گل شقایق . یکی از دوستان فریاد زد شاید این عیدی روز عید ما از جانب آقا باشد . نزدیک شقایق رفتند تاآن را از ریشه درآورند و از گرمای بیابان نجات دهند. اما ریشه انگار که در سنگ روییده بود.خاک ها را کنار زدمند و متوجه چیزی در زیر خاک شدند . دیدند ریشه شقایق در جمجمه یک شهید روییده.
خوشحال شدند و خوشحالتر چون پلاک هم داشت . راستی که عیدیمان بود .
پیدا شدن جنازه این شهید روز ولادت آقا باعث شد که آن منطقه مورد توجه بیشتری قرار بگیرد. و جنازه های مطهر دیگری از آن منطقه پیدا شد.
نمی دونم شاید باور کردنی نباشه اما آقا تو این عیدی سنگ تموم گذاشت ،وقتی شماره پلاک اون شهید رو برای نامش استعلام کردند گفتند که نام  این شهید والامقام مهدی منتظر القائم آره همون شهیدی که توجمجمه اش شقایق روییده بود، شهید مهدی منتظر القائم بود.